دستکش. موزۀ دست، یعنی جامه که به اندام کف و انگشتان دست دوزند، برای حفظ دست از سرما یا آفتاب یا گردوغبار و غیره و به دست پوشند. (یادداشت مرحوم دهخدا). قفاز. (دهار) : ای تیغ او که فتح ز تو دست موزه ساخت یارب بدست او چه درفشنده پیکری. خالد بن ربیع مکی طولانی (از لباب الالباب چ نفیسی ص 345). از بخل چون نیاز همی دست موزه ساخت طبع تو هر دو را به سخا پایدام کرد. مختاری غزنوی. زهی مودت تو پایدارۀ اقبال زهی عداوت تو دست موزۀ حرمان. رضی الدین نیشابوری. ، دستاویز. (برهان) (جهانگیری). بهانه. وسیله: ساخته دست موزۀ سالوس (قرآن را) بهریک من جو و دو کاسه سبوس. سنائی. نصیحت اشرار را دست موزۀ سعادت داشتن همچنان باشد که کاه بیخته به باد صرصر سپرده اند. (کلیله و دمنه)، تحفه و ارمغان. (برهان) (آنندراج)
دستکش. موزۀ دست، یعنی جامه که به اندام کف و انگشتان دست دوزند، برای حفظ دست از سرما یا آفتاب یا گردوغبار و غیره و به دست پوشند. (یادداشت مرحوم دهخدا). قفاز. (دهار) : ای تیغ او که فتح ز تو دست موزه ساخت یارب بدست او چه درفشنده پیکری. خالد بن ربیع مکی طولانی (از لباب الالباب چ نفیسی ص 345). از بخل چون نیاز همی دست موزه ساخت طبع تو هر دو را به سخا پایدام کرد. مختاری غزنوی. زهی مودت تو پایدارۀ اقبال زهی عداوت تو دست موزۀ حرمان. رضی الدین نیشابوری. ، دستاویز. (برهان) (جهانگیری). بهانه. وسیله: ساخته دست موزۀ سالوس (قرآن را) بهریک من جو و دو کاسه سبوس. سنائی. نصیحت اشرار را دست موزۀ سعادت داشتن همچنان باشد که کاه بیخته به باد صرصر سپرده اند. (کلیله و دمنه)، تحفه و ارمغان. (برهان) (آنندراج)
قسمی از شکنجه که شخص مجرم را از انگشت ابهام آویزان می کنند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) : چو دام زلف عنبربیز کرده دل صد نافه شست آویز کرده. محسن تأثیر (از آنندراج)
قسمی از شکنجه که شخص مجرم را از انگشت ابهام آویزان می کنند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) : چو دام زلف عنبربیز کرده دل صد نافه شست آویز کرده. محسن تأثیر (از آنندراج)